نويسنده اين پاياننامه پس از بررسي ريشهاي واژه ترجمه و پرداختن به ابعاد مختلف معني اين واژه اينگونه بيان ميدارد كه: «از قراين و شواهد تاريخي اينچنين برميآيد كه پيشينه ترجمه قرآن به زبانهاي غيرعربي (خصوصاً فارسي) به عصر حضرت رسول(ص) برميگردد و حتي با چند سال اغماض ميتوان ترجمه قرآن را همزاد خود قرآن دانست كه شواهدي نيز بر اين امر وجود دارد. اولين نوشتههاي مكتوب از ترجمه قرآن به عصر سامانيان و سالهاي ميانه قرن چهارم هجري ميرسد و قديميترين ترجمهاي كه به دست ما رسيده، ترجمه تفسير طبري است، هرچند احتمال ميرود قديميتر از اين ترجمه نيز وجود داشته باشد».
وي سپس به بررسي سبك ترجمه و مقايسه ترجمههاي قديمي با ترجمههاي جديد ميپردازد: «ترجمههاي كهني كه از قرآن به عمل آمده است به شيوه تحتاللفظي است و به گفته يكي از محققان نامي معاصر1 «به ترجمههاي قديمي، نميتوان نام ترجمه گذاشت بلكه كار آنها بيشتر معادليابي است و ما با اغماض به آثار آنان ترجمه ميگوييم و حقيقت امر اين است كه ترجمه قرآن طي چند سال اخير انجام شده است». علت اينكه علماي گذشته در كار ترجمه از حد ترجمه تحتاللفظي تجاوز نميكردهاند را اينگونه ميتوان بيان داشت كه ترس از ايجاد تحريف در مضامين قرآن علت اصلي اين امر بوده است، هرچند ترجمههاي قديمي نسبت به ترجمههاي معاصر از غناي بيشتري برخوردار ميباشد».
موءلف پس از بررسي معاني واژه نقد از ديدگاه لغوي و علمي و ذكر تاريخچه نقد در جهان اينگونه اظهار ميدارد كه: «عمر نقد ترجمههاي قرآن با توجه به عمر طولاني ترجمههاي قرآن به فارسي، بسيار اندك است و از حدود نيمقرن تجاوز نميكند، ميتوان دلايل اين امر را اينگونه ذكر كرد كه اولاً سنت نقد متون و خصوصاً ترجمههاي قرآن به صورت امروزي وجود نداشته است، ثانياً، آن اشكالاتي كه در نقدهاي امروزي بر ترجمههاي معاصر وارد ميشود - از قبيل عدم رعايت مقتضيات زبان مبدأ و زبان مقصد، دخالت عنصر تفسير در ترجمه و... - بر ترجمههاي گذشته وارد نبوده است، ثالثاً: وجود انديشه قداست قرآن و نقدناپذيري عبارات و معاني بلند قرآني نيز ميتواند دليل ديگري بر اين امر باشد».
«ميتوان گفت اولين نقد بر ترجمههاي قرآن توسط استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) در ارديبهشت 1377 هـ.ش در مجله "يغما" نوشته شده است. اين نقد بر ترجمه آقاي پاينده وارد شده و پس از اين نقد، نقدهاي ديگري توسط علامه "فرزان" و آقاي "غلامرضا طاهر" در همين مجله نسبت به ترجمه آقاي پاينده نگاشته شد».
نگارنده پاياننامه در طي فصلي جداگانه به معرفي ترجمههاي فارسي موجود پرداخته و سپس روند نقادي نسبت به تكتك اين ترجمهها را ذكر كرده است كه در اين نوشته فقط به ذكر اساس ترجمهها اكتفا ميشود، ترجمههايي كه نويسنده آنها را معرفي كرده است از اين قرار است: 1 - ترجمه بصيرالملك 2 - ترجمه الهي قمشهاي 3 - ترجمه معزي 4 - ترجمه پاينده 5 - ترجمه يامهري 6- ترجمه مصباحزاده 7 - ترجمه آلآقا 8 - ترجمه رهنما 9 - ترجمه آيتي 10 - ترجمه بهبودي 11- ترجمه فولادوند 12 - ترجمه خرمشاهي.
موءلف، در فصل پاياني اين تحقيق، ابتدا فهرست جامعي از نقدها و معرفيهاي مربوط به ترجمههاي قرآن كريم براساس نام خانوادگي نويسنده را تنظيم نموده و سپس جدول مسير زماني ترجمهها كه براساس سال انتشار تنظيم شده را ذكر نموده و در مرحله بعد انواع نقدها را اينگونه تقسيم كرده است: 1 - نقد خاص 2 - نقد خاص ترتيبي 3 - نقد خاص عنوانيافته، 4 - نقد عام 5 - نقد عام موضوعي 6- خرده نقد يا نقد ضمني 7 - نقد پاورقيها، مقدمه، موءخره و...، اين طبقهبندي، درواقع طبقهبندي صوري و ظاهري نقدهاست و طبقهبندي محتوايي نقدها در دو گروه ميباشد: 1 - نقد روساخت 2 - نقد ژرفساخت.
در پايان اين پژوهش، نگارنده اينگونه نتيجه گرفته كه «عمر نقادي ترجمه از نيمقرن بيشتر تجاوز نميكند و در بين نقادها، نقدي وجود ندارد كه موضوع آن ترجمه كهن از قرآن باشد و سير نقادي پس از شروع در دهه چهارم 1300 هجري، 26 سال در ركود باقي ماند و پس از حيات مجدد خود، در سال 1375 به نقطه اوج خود رسيد و به طور كلي ميتوان گفت كه ترجمههاي معاصر از قرآن به زبان فارسي غالباً علميتر و روانتر از ترجمههاي قديمي است و آفت ترجمههاي معاصر قرآن كريم كمبود دقت عالي و آرماني است و حتي برخي از ترجمههاي معاصر داراي غلطهاي علمي و زباني بسيار است.
1 - دكتر آذرتاش آذرنوش.